به من گفت خدا را از کجا شناختی ؟ گفتم تا به حال نا امید شده ای ؟ در آن وقت به کجا فکر می کنی به کجا امید داری ؟ من که در این مواقع به نیروی عظیمی که به من نظاره دارد می بالم و اوست که یادش مرا سر پا نگاه می دارد همیشه به یاد من است ، در این هنگام با تمام وجود او را حس می کنم ، به من لطف دارد و مشکلاتم را با تدبیری زیبا حل می کند امیدوارم دوباره این مشکل بزرگم را مشکل گشایی کند تا من بیشتر معنای بندگیم را بچشم . بارالها ، به حق مقربین درگاهت ، به حق آنان که ناراحتی شان عرشت را به لرزه در می آورد و خوشحالی شان باعث سرمستی فرشتگانت می شود این خواسته مرا که بر آوردنش برای تو در نهایت سادگی است هر چه زودتر اجابت فرما.
نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » محمد محسن قندی ( دوشنبه 87/1/26 :: ساعت 1:51 صبح )